پورنگ بصیر



چند وقت پیش، از انجمن آایمر ایران بازدید کردیم. حیرت‌انگیز بود. هفده سال پیش، از یک اتاق شش متری آغاز شده و امروز، در یک ساختمان فاخر استقرار دارد. هدفشان این است که کیفیت زندگی مبتلایان، بهتر شود. درباره این سازمان مردم‌نهاد، بسیار می‌توان گفت: از مناعت طبع گردانندگانش تا وسعتِ پوششِ فعالیت‌هایشان تا روابط بین المللی درخشان؛ اما رویکرد پیشگیرانه و مبتنی بر پژوهش آن‌ها، نظرم را بیش از هر چیز جلب کرد. از آنجا که تشخیص زودهنگام، بار ناشی از معلولیت‌های آینده را بسیار کم می‌کند، در همکاری با دپارتمان‌های علمی داخلی و خارجی، در حال تدوین ابزار غربالگری آایمر در ایران بودند. قصد داشتند در قالب یک طرح جامع، به وزارت بهداشت پیشنهاد کنند که غربالگری آایمر، در خدمات پی‌اچ‌سی ادغام شود. همینطور یک رجیستری بزرگ از مبتلایان به آایمر گرد آورده‌اند که ارزشش برای پژوهشگران، روشن است. آنها هفت هزار پرونده و دو هزار مراجعه‌کننده فعال دارند. دارند 'سند ملی دمانس' را تهیه می‌کنند تا پژوهشگران، بالینگران و ارائه‌دهندگان خدمات، وحدت رویه داشته باشند. بعلاوه در راستای انگ‌زداریی، سندی تهیه کرده‌اند تا واژه‌هایی مثل 'زوال عقل' با واژه‌های بهتر، جایگزین شوند. خیلی عجیب بودند. همزمان مرکز روزانه، درمانگاه، نشریه، خیریه و کمپین هم داشتند. به زودی کرسی می ملل متحد را کسب خواهند کرد. سی شغل هم ایجاد کرده‌اند. از آن جاهای پیدانشدنی‌ست. آدم را یاد فضای کمیته پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ایران می‌انداخت.


سیلاب که فرونشست و زمین که دوباره خشک شد، فرصتی فراهم خواهد آمد برای اندیشه؛ البته آن فرصت را نیز مغتنم نخواهیم شمرد.


طی دو روز گذشته، مکرّراً دیده و شنیده‌ام که آسمان، زمین، ابرها و کوه‌ها بازیگران شاخص نمایش زندگی ما اعضای جامعه‌ی ایرانی هستند. نو نیست؛ اما این روزها مدام تکرار می‌شود: یا نمی‌بارد یا سیل می‌آید؛ یا از خشکسالی می‌میریم یا از بلا؛ نمی‌دانیم دعا کنیم ببارد یا نبارد؛ و قص علی هذا.


بسیار کم می‌بینم که بپرسیم: آیا بارش‌ها تغییری داشته‌اند؟ آخرین سیل مشابه، چه زمانی رخ داده است؟ چرا پیشتر، بارش‌ها منجر به سیلاب وسیع نمی‌شد؟ ما چه کردیم که اینطور غافلگیر می‌شویم؟ کشاورزان چه نقشی در مدیریت بارش‌ها دارند؟ چگونه می‌توان با بی‌لیاقتی مدیران کنار آمد و زنده ماند؟ چه راه‌هایی برای اصلاح شرایط داریم؟


امیدوارم سیلاب که فرونشست، فرصتی ایجاد کنیم تا از پرسش‌های یادشده حرف بزنیم و بپرسیم چرا مسئولیت‌های خودمان را به آسمان و زمین نسبت می‌دهیم.


غلامحسین ساعدی را از جریان‌سازان نمایشنامه‌نویسی می‌دانند. روانپزشک بوده است. اخیراً چند نامه خصوصی‌اش چاپ شد؛ نامه‌هایی به معشوقش.



نامه‌ها که را به ترتیب می‌خوانی، متوجه تکامل ادبیات او می‌شوی. جریان محتوایی نامه‌ها هم تغییر میکند. گذشته از اینها، برایم جالب است که با درونی‌ترین لایه‌های این شخصیت مواجه می‌شوم. گاهی مات می‌مانی. دلت می‌خواهد بگویی پسر داری گند می‌زنی؛ از تو بعید است. بعضی‌ها شک کرده‌اند که نامه‌ها واقعا مال ساعدی باشد؛ از بس یک جاهایی‌ش ضایع است. مثلا، طاهره را به مرگ تهدید می‌کند.


بعد از اینکه خواندم، عذاب وجدان گرفتم؛ گفتم شاید بهتر بود به خلوت‌شان سرک نمی‌کشیدم. صرف نظر از ملاحظات اخلاقی انتشار و مطالعه این جور چیزها، مواجهه با وجوه نادیده‌ی دیگران (و یواش یواش، خودت) سخت بنظر می‌رسد.


سیلاب که فرونشست و زمین که دوباره خشک شد، فرصتی فراهم خواهد آمد برای اندیشه؛ البته آن فرصت را نیز مغتنم نخواهیم شمرد.


طی دو روز گذشته، مکرّراً دیده و شنیده‌ام که آسمان، زمین، ابرها و کوه‌ها بازیگران شاخص نمایش زندگی ما اعضای جامعه‌ی ایرانی هستند. نو نیست؛ اما این روزها مدام تکرار می‌شود: یا نمی‌بارد یا سیل می‌آید؛ یا از خشکسالی می‌میریم یا از بلا؛ نمی‌دانیم دعا کنیم ببارد یا نبارد؛ و قص علی هذا.


flooding


بسیار کم می‌بینم که بپرسیم: آیا بارش‌ها تغییری داشته‌اند؟ آخرین سیل مشابه، چه زمانی رخ داده است؟ چرا پیشتر، بارش‌ها منجر به سیلاب وسیع نمی‌شد؟ ما چه کردیم که اینطور غافلگیر می‌شویم؟ کشاورزان چه نقشی در مدیریت بارش‌ها دارند؟ چگونه می‌توان با بی‌لیاقتی مدیران کنار آمد و زنده ماند؟ چه راه‌هایی برای اصلاح شرایط داریم؟


امیدوارم سیلاب که فرونشست، فرصتی ایجاد کنیم تا از پرسش‌های یادشده حرف بزنیم و بپرسیم چرا مسئولیت‌های خودمان را به آسمان و زمین نسبت می‌دهیم.


چند وقت پیش، از انجمن آایمر ایران بازدید کردیم. حیرت‌انگیز بود. هفده سال پیش، از یک اتاق شش متری آغاز شده و امروز، در یک ساختمان فاخر استقرار دارد. هدفشان این است که کیفیت زندگی مبتلایان، بهتر شود. درباره این سازمان مردم‌نهاد، بسیار می‌توان گفت: از مناعت طبع گردانندگانش تا وسعتِ پوششِ فعالیت‌هایشان تا روابط بین المللی درخشان؛ اما رویکرد پیشگیرانه و مبتنی بر پژوهش آن‌ها، نظرم را بیش از هر چیز جلب کرد.



از آنجا که تشخیص زودهنگام، بار ناشی از معلولیت‌های آینده را بسیار کم می‌کند، در همکاری با دپارتمان‌های علمی داخلی و خارجی، در حال تدوین ابزار غربالگری آایمر در ایران بودند. قصد داشتند در قالب یک طرح جامع، به وزارت بهداشت پیشنهاد کنند که غربالگری آایمر، در خدمات پی‌اچ‌سی ادغام شود. همینطور یک رجیستری بزرگ از مبتلایان به آایمر گرد آورده‌اند که ارزشش برای پژوهشگران، روشن است.


آنها هفت هزار پرونده و دو هزار مراجعه‌کننده فعال دارند. دارند 'سند ملی دمانس' را تهیه می‌کنند تا پژوهشگران، بالینگران و ارائه‌دهندگان خدمات، وحدت رویه داشته باشند. بعلاوه در راستای انگ‌زداریی، سندی تهیه کرده‌اند تا واژه‌هایی مثل 'زوال عقل' با واژه‌های بهتر، جایگزین شوند. خیلی عجیب بودند. همزمان مرکز روزانه، درمانگاه، نشریه، خیریه و کمپین هم داشتند. به زودی کرسی می ملل متحد را کسب خواهند کرد. سی شغل هم ایجاد کرده‌اند. از آن جاهای پیدانشدنی‌ست. آدم را یاد فضای کمیته پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ایران می‌انداخت.



انعکاس واقعیّات تلخ را مثبت و ضروری می‌دانم؛ امّا آسیب‌شناسی و تحلیلی را که "متری شیش و نیم" ارائه داد، نپسندیدم. معتقدم فیلم، مسئولیت ناصر خاکزاد و هم‌سلولی‌هایش را در بروز این فاجعه اجتماعی یکسره نادیده گرفت، آن‌ها را کاملاً منفعل نشان داد و مقام قضایی کریه‌ المنظر و ت‌گزاری‌های حاکمیت متبوعِ او را عامل اصلی بزه‌کاری و اعتیاد پیران و جوانان ایرانی معرفی کرد؛ حال آنکه گمان می‌کنم لازم داریم در کنار اشاره به نقش عوامل اجتماعی و وظایف انکارناپذیرِ دولتی، به مسئولیتِ شهروندیِ ایرانیان نیز اعتراف کنیم و جایگاهش را به رسمیت بشناسیم؛ موضوعی که سعید روستایی در "ابد و یک روز" به خوبی در نظر گرفته بود.

من بسیاری از دیالوگ‌های قاضی چاق و کثیف را - که در آخرین سکانس بازپرسی، با یقه‌ی معروف به دیپلمات ظاهر می‌شد - سخنانی یافتم که باید به گوشِ استماع شنید. همچنین، اگر چه تصدیق می‌کنم که رژه‌ی پوتین‌ها و رُعبِ طنابِ دار، راه معالجه‌ی این درد نیست؛ امّا نسبت به بیش‌بیما‌ری‌انگاریِ اقداماتِ بزه‌کارانه، خوشبین نیستم.

نهایتاً چشم بر جذابیّت‌های سینماییِ فیلم می‌بندم و یادآوری می‌کنم که ارائه تصاویر دقیق از خشونتِ عریان و بازسازیِ غیرانسانی‌ترین شرایطی که ممکن است بر یک انسان رواداشته شود، تاثیرگذار اما مخرّب و کم‌فایده است.

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها